miércoles, 15 de agosto de 2012

پادشاهی چیست ؟، « پادشاهی و ایرانیت »! شماره یک

 
پیشگفتار کوتاه!
اشخاصی که از نهاد پادشاهی سخن میگویند قبل از هرچیز باید ، نهاد پادشاهی را بشناسند و شیوه دفاع از ان را بلد باشند، که در آینده ای پس از سرنگونی جمهوری اسلامی قدرت دفاع و برنده شدن مناظره ها را در مقابل اشخاص متفاوت را  داشته باشند، چون یکایک ما میدانیم،مناظره ها، چه، برای تایین ، رایس جمهور یا نخست وزیر، یا نوع نظام و در کل هر چیزه دیگری که نیاز به آرای ملت باشد. همانند یک بازی فوتبال است که باید کنترل بر مطالب داشته باشید و دفاع خوب کنید و نهایت برنده از بازی مناظره جات سیاسی به بیرون ایید، و این روند را آنقدر ادامه دهید که ، در صدر جدول برسید. و درکل برنده شوید
 
یک مثال کوچکی برای شما زدم، ولی باید دانست که این یکی از مهمترین معیار هاست.
 
 
برای ، اینکه بتوانید این مناظره ها را برنده شوید، و دفاع خوب کنید و برنامه خوب ارائه دهید، باید، تاریخ را به خوبی بدانید، از گذشته کشور با خبر باشید، اقتصاد گذشته و حال را بدانید، از وضعیت اجتماعی، جغرافیایی، فرهنگی، قومیتی، ملیتی، تاریخی، هویتی، کشور خود با خبر باشید، و تاریخ نسبی کشور های دیگر را هم بدانید، و نگرش ژرف و خوبی برای آینده کشور داشته و آن سیستمی را که رائه میدهید، باید بر رویش اعتماد به نفس  کافی داشته و برای دفاع و روی کار آوردن آن سیستم، دلایل و معیار های حائز اهمیت بیاورید!.


شروع :
 


 قبل از هرچیزی، آنهایی که میگویند، ایا میشود آینده ای دمکرات ولی پادشاهی برای ایران تصور کرد؟، در جواب باید گفت که  این کلمه و واژه در کل ، یک واژه مغرض آمیز است به تاریخ و فرهنگ و ادبیات ایران، چون پادشاهی، اینه دمکراسی و مردمسالاری میباشد، چرا که ما تا قبل از اسلام، در سیستم پادشاهی ایران، دارای حقوق بشر بودیم، از سیستم بازنشستگی برخوردغار بودیم، زن و مرد یک سان بودند، برده داری در کشور موجود نبود، ایران به شیوه فعودالیزم اداره نمیشد و تمام منابع و دارایی های کشور تعاونی وار بودند و برای همه بودند، دادگستری داشتیم، درمان رایگان و بیمه درمانی داشتیم، و ..... دیگر، و در آن زمان سیستم پادشاهی ایرانی، نه تنها تمامیت خواه نبود، بلکه ما دارای شهستان و مهستان و بهستان بودیم، در دوره هخامنشیان شورا ها وجود داشتند که اداره کشور را در دست داشتند، و شخص پادشاه، همانگونه که از نامش مشخص است، سپر دفاعی مردم و جامعه و کشور در مقابل هرگونه بلا و یا بدبختی که میتوانست رخ دهد بود، در خلاصه کلمه، پادشاه نقش پدافند مردم را ایفا میکرد و پاسدار ملیت و تاریخ و هویت و سرزمینش بود! در کل، پادشاه و پادشاهی ایرانی، بخشی بزرگ از فرهنگ و تاریخ ایران است، که قبل از هجوم اعراب و وارد کردن فرهنگ بربری، در ایران، پادشاهی برای آبادانی کشور، و ملت و پاسداری از قوم و فرهنگ و مردم خویش کوشید.
 قبل از هرچیز باید دانست، ایران از یک فرهنگ و تاریخ غنی می آیند، و همه این ارگان فرهنگی میباشند که به یک دیگر چسبیده اند، و فرهنگ غنی ایران را وجود آورده اند.
پادشاهی قسمتی بزرگ از این فرهنگ و غرور و هویت ملی را تشکیل میدهد، اگر پادشاهی در این کشور خلع شود و کنار رود، درست همانند انسانی میماند، که قلب و تمام ارگان های بدنش را داشته باشد، ولی پا یا دست یا ریه برای تنفس ،نداشته باشد،این انسان به لنگ خواهد ماند، پادشاهی در ایران دقیقا همین اینگونه است.
زمانی که ما میگوییم، پادشاهی قسمتی بزرگ از فرهنگ این کشور است و اگر نباشد در ایران، ایران در بستر مرگ افتاده و خواهد مرد دلیلش دلایل زیر میباشد.
یکی از مهمترین و والاترین،نهاد هایی که در فرهنگ و هویت و تاریخ ایران دارای، کمال اهمیت است، نهاد پادشاهی به سبک ایرانی است.
والاترین جلوه فرهنگی ایران،و قومیتی، و هویتی و تاریخی ایران، در جوین نهاد پادشاهی و شاهنشاهی میباشد،تنها قالبی که ایران را پس از هجوم اعراب، و اسکندر و مقول ها، تا اندازه ای، زنده نگاه داشت، یعنی آن فرهنگ و میلیت را، قالب پادشاهی و شاهنشاهی و زبان پارسی میباشد

اگر ایرانی ها دقت داشته باشند، شاهنامه کتابی که ایران و ایرانی را زنده نگاه داشت، (استوار است،بر مبنای پادشاهی و فرکیان شاهنشاهی ایران ).!

دلیل و علت این مهم که ما پافشاری میکنیم و میگوییم، وجود نهاد پادشاهی در ایران ، در داخل پرانتز میگذارم، ( پادشاهی ایرانی ) الزامی است و اگر نباشد ایران در بستر مرگ خواهد افتاد و از بین خواهد رفت مسئله زیر میباشد، که حقیقتیست!

__ از روزگاری که،آخرین خاندان ایرانی که ، سامانیان بوده اند، سرنگون شدند در خراسان، در سال ۳۸۷، ما تا روزگار صفوی دیگر نامی از ایران نمیبینیم، گرچه صفوی ها هم، پادشاهی را به عمل نیاوردند  و بیشتر در راستای خلیفه گرایی و سلطنت گام نهادند!
 اما اگر توجه کنید در آن روزگار، در هشت هزار بیت،مولانا جلال الدین، اگر  با دقت نگاه کنید،اصلا از ایران و ایرانی حرف زده نشده است، به معنی این میباشد که اصلا ایرانی دیگر وجود نداشت، و تنها دو بار، نام رستم آورده شده است، و آنهم به ضرورت و در کل نامی از ایران دیده نمیشود،.
ابن خطون تونسی استاد فلسفه تاریخ میگوید:
اگر ملتی بزرگ، زیر دست افتاد و به دست دیگران اسیر شد،به کل نابود میشود و بزرگی های خود را فراموش میکند، عالمان و مورخان بزرگ تاریخ میگویند:
(یک مدنیت همانند یک ارگان زنده است، که تولد پیدا میکند، روزگار نوجوانی و جوانی و نیرو مندی خواهد داشت، و سپس رفته رفته، روزگار پختگی و زمان رسد که در کل از بین رود و دیگر زنده کردنش میسر نخواهد بود) توجه داشته باشید دوستان، روم باستان، و بسیاری دیگر از ملیت ها و سرزمین های گذشته نابود شدند.

(ایران تنها کشوری بوده است، که در طول تاریخ، با وجود اینکه تمام هستی و زندگیش از میان رفت، بزرگان ایران و ایرانی آمدند باره دیگر متکی شدند، بر هویت ملی، که همانا پادشاهی امپراتوری ایرانی و زبان پارسی و شعر ها و افسانه ها است، (هویت ملی ایران را برای باره دیگر زنده کردند) ، )
و دلیلش پیدایش صوفییان شمشیر زن، و روی کار امدن آنها و و استفاده آنها از نام ایران پادشاهی، و متکی بر شاهنامه فردوسی ،ناسیونالیسم ملی ایران را قدرت دادند، و توانستند باره دیگر این سرزمین را تا اندازه ای چشم گیر زنده کرده و امپراتوری، تقریبا به اندازه ساسانی بسازند و باز در راستای هویت ایرانی، و ارزش های ایرانیت قدم بردارند.

آنهایی که میگویند، ایا میشود از پادشاهی دمکراسی در اورد باید، جواب را به این افراد چنین گفت
  پتکرار میشود ، پادشاهی اینه دمکراسی میباشد، و هیچ ربطی به استبداد ندارد، دلایلش حکومت هخامنشی و ساسانی و ... و فرهنگ و هویت ایرانی، در زمان هخامنشی، مجلس بود، مردم تصمیم گیرنده بودند و شورا ها وجود داشتند، و پادشاه و نقشش، پدافندی بود در مقابل هر اتفاقی که میتوانست رخ دهد، و در دوران ساسانیان مهستان و شهستان بود، که سیستم های کاملا دمکراتیکی بودند، اینها دمکراسی هایی بودند که ما دو هزار سال پیش و تا قبل از هجوم اعراب تجربه کرده ایم در راستای یک نهاد پادشاهی حقیقی و ایرانی.و هنوزم بسیار سر تر و برتر از دمکراسی های نوین میباشند، و در کل دمکراسی نوین، سیستمش از پادشاهی ایران برگرفته شد، و صد ها دلایل مختلف دیگر.
پس از هجوم اعراب ما در ایران دیگر شاهد نهاد  پادشاهی ایرانی نیستیم ، یک سیستمی تسلط کرد  شبیه به خلیفه و خلیفه گرایی و سلطه ، و تداوم یافت  تا حکومت پهلوی ها و محمد رضا شاه، آریامهر، که اصلاحاتی شد و کمابیش به سوی یک نظام پادشاهی ایرانی ایشان گام برداشتند و فروزه های پادشاهی از خود نشان دادند، ، ولی کامل نبود و نمیتوان حکومت پهلوی ها را هم صد درصد پادشاهی نامید با تمام خدماتی که به ایران این دو بزرگ مرد کردند!

تاریخ ایران و در کل آنچیزی که برای ایران بوده است، پس از هجوم اعراب، در کل از میان رفت، و پس از ان؛ تاریخ ایران را، عرب ها و اسلامی ها نوشته اند، در جایی مطالبی را شنیدم، که حقیقتی بود و ان را با شما درمیان گیذارم
فرض را بر این بگذاریم که جمهوری اسلامی امروز سرنگون شده است، آن چیزی که ما با آن در طرف و رو در روی هستیم، کشوری نابود شده، صنایع ویران شده، کشوری رو به مرگ و در بستر رو به قبله، فرهنگی مرده، خاموشی تاریخی و هزاران... بدبختی دیگر، آنچیزی که عرب ها پس از هجوم برای ما به ارث گذاشتند، حدود، ده یا دوازده میلیون جمعیت از صدو چهل و چهار میلیون جمعیتی که ایران در ان زمان داشت، کتاب های سوخته و ....، دیگر
بنابر نهد  پادشاهی در این هزار و چهارصد سال اصلا وجود نداشته است در ایران ، تنها کسانی که از خود، تا اندازه ای فروزه های پادشاهی پس از این مدت، یعنی هجوم اعراب تا کنون نشان دادند، پهلوی ها، پدر و پسر بودند، که آن کامل هم نبود، ولی برای شروع بسیار عالی بود، که متاسفانه تداوم نیافت
به همین دلیل است، حرف زدن راجع به پادشاهی که طی این هزار و چهارصد سال بوده است با گذشته، که پادشاهی ایرانی است، دو چیز کاملا بیگانه اند، که به زودی ما این دو را هم با هم مقایسه خواهیم کرد
این بخشی از قسمت بزرگ اهمیت پادشاه در ایران و فرهنگ ایران بود که در بالا امد، که به زودی کاملش خواهیم کرد.